عشق بود و جبهه بود و جنگ بود
عرصه بر گُردان عاشق تنگ بود
هر که تنها بر سلاحش تکیه کرد
مادری فرزند خود را هدیه کرد
در شبی که اشکمان چون رود شد
یک نفر از بین ما مفقود شد
آنکه که سر دارد به سامان می رسد
آنکه که جان دارد به جانان می رسد
دیده ام ، دستی به سوی ماه رفت
بی سر و جان تا لقاءالله رفت
زندگیمان در مسیر تیر بود
خاک جبهه ، خاک دامنگیر بود
آنکه خود را مرد میدان فرض کرد
آمد از این نقطه طی الارض کرد
هر که گِرد شعله چون پروانه است
پیکر صدپاره اش بر شانه است
تن به خاک و بوی یاسش می رسد
بوی باروت از لباسش می رسد
دشمن افکنهای بی نام و نشان
پوکه ی خونین شده تسبیحشان
کار هرکس نیست این دیوانگی
پیله وا می ماند از پروانگی


افشین مقدم

اربعین سالار شهیدان تسلیت باد

عضویت رایگان در کتابخانه های عمومی استان مرکزی

کنگره ملی نقش امامخمینی(ره) در دفاع مقدس و 6200 شهید استان مرکزی

چون ,، ,جان ,خاک ,  ,سر ,دارد به ,بود و ,خود را ,استپیکر صدپاره ,صدپاره اش

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

bts X MIND فلسفه و دین در روانشناسی آموزشگاه آرایشگری زنانه |دیپلم آرایشگری زنانه فنی حرفه ای بیماری واگیر دار جوونای دهه شصتی اطلاعات املاک اصفهان دانلود آهنگ جدید آموزش پوکر تگزاس هولدم فایلین